مـــــن دبیـــرســـتــان فیزیـــکـــــــ

زندگی دبیرستانی سخت نیست پلی است برای رسیدن به ارزوها

مـــــن دبیـــرســـتــان فیزیـــکـــــــ

زندگی دبیرستانی سخت نیست پلی است برای رسیدن به ارزوها

آخرین نظرات

۶ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

۲۳
ارديبهشت

یکی از بهترین خاطره های دوره راهنماییم، مدرسه متانت این بود که:

یه روز در سال می شد که کادر مدرسه  معلم ، مستخدم و همه همه نمی اومدن و فقط مدیر و معاون مدرسه

حاضر بودن و دانش آموزا مدرسه رو اداره میکردن ، مدرسه ای که نزدیک 350 دانش آموز !

یکی میشد ناظم، چند نفر مستخدم، هر کلاسی هم به جای معلم های مختلف یه دفعه می شد معلم چهار زنگ.

عموما معلمه(دانش آموز) 2 ویژگی داشت:

1. درس خون کلاس بود 2.وقتی جای معلم میشد پدر ما رو در می اورد.


عجب حالی میداد خداییش. یاد اون روز ها بخیر واقعا.

کمتر مدرسه ای با جمعیت 350 تایی حاضره بذاره دانش اموزا ادارش کنن.

  • شاهی
۲۱
ارديبهشت

یکی از بهترین روزای سال 94:

نمایشگاه کتاب#غرفه خوشخوان# اقای حاجی زاده #اقای شفیع زاده

وقتی این دو بزرگوار هستن ، همه چی خوبه و آرومه

بودنشون = نعمته

هیچ وقت متن و حاشیه کلاس های گسسته پیش دانشگاهی اقای حاجی زاده رو از یاد نمیبرم

فقط میخوام:

 همیشه همیشه همیشه موفق پیروز باشن وعمر طولانی و با عزتی داشته باشن


  • شاهی
۰۲
ارديبهشت
شرلوک هلمز، کارآگاه معروف، و معاونش واتسون رفته بودند صحرانوردی و شب هم چادری زدند

و زیر آن خوابیدند
.

نیمه های شب هلمز بیدار شد و آسمان را نگریست.

بعد واتسون را بیدار کرد و گفت:
نگاهی به بالا بینداز و به من بگو چه می بینی؟

واتسون گفت:”میلیون ها ستاره می بینم

هلمز گفت: “چه نتیجه ای می گیری؟

واتسون گفت: “از لحاظ روحانی نتیجه می گیرم که خداوند بزرگ است و ما چقدر در این دنیا

حقیریم. از لحاظ ستاره شناسی نتیجه می گیرم که زهره در برج مشتری ست، پس باید اوایل

تابستان باشد. از لحاظ فیزیکی نتیجه می گیرم که مریخ در محاذات قطب است، پس باید

ساعت حدود سه نیمه شب باشد


شرلوک هلمز قدری فکر کرد و گفت: “واتسون! تو احمقی بیش نیستی! نتیجه ی اول و مهمی

که باید بگیری این است که چادر ما را دزدیده اند.
  • شاهی
۰۲
ارديبهشت

تو رفتی  و زمان ایستاد!

من عقب رفتم

تا همان نقطه روز اول

صفر مطلق...!

دیروزم زرد بود زن فالگیر می گوید:

فردایت آبی روشن است

آه خدایا

چرا امروز سیاه است؟

وقتی هستی دمای بدنم برحسب فارنهایت است

و وقتی نیستی سانتیگراد

چه کوچک می شوم در نبودنت!

گر چه همان آدمم.

ماری توتونچی

  • شاهی
۰۲
ارديبهشت

شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
مگر مساحت رنج مرا حساب کنید

خط محیط دلم را شکسته رسم کنید
خطوط منحنی خنده را خراب کنید

طنین نام مرا موریانه خواهد خورد
مرا به نام دگر غیر از این نام خطاب کنید

دگر به منطق منسوخ مرگ میخندم
مگر به شیوه ای دگر مرا مجاب کنید

چو صخره های یخ از انجماد دلگیرم
مرا به هرم نفس های عشق آب کنید

در این درنگ طویلی که پای من لنگ است
ز دست میروم ای دوستان شتاب کنید

مگر سماجت پولادی سکوت مرا
درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید

بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید

قیصر امین پور

  • شاهی
۰۱
ارديبهشت

علی‌اصغر خدادوست در سال ۱۳۱۴ در شیراز زاده شد.

- سال ۳۳ در دانشکده پزشکی شیراز مشغول به تحصیل شد.

- سال ۴۱ از طرف دولت برای گذراندن دوره تخصصی درایالات متحده انتخاب شد.

- وی به عنوان نخستین و تنها دستیار خارجی در بخش چشم پزشکی  دانشگاه جانز هاپکینز در سال ۱۳۴۱ پذیرفته شد.

- سال ۴۷ علی‌رغم پیشنهاد و خواست دانشگاه جان هاپکینز عازم ایران شد و در بخش چشم پزشکی دانشگاه شیراز به عنوان استاد مشغول فعالیت شد.

از سال ۴۷ تا ۵۹ وی هر دو سال یک بار به عنوان استاد مدعو شش ماه را دربخش چشم دانشگاه جانز هاپکینز برای ادامه برنامه‌های پژوهشی گذراند .

- سال ۶۱ به عنوان استاد و رئیس بخش چشم دانشگاه سیسیل انتخاب شد.

- سال ۷۱ مرکز چشم پزشکی کنتیتکت در شهر نیوهیون را بنیان گذاشت و به عنوان سرپرست آن مشغول به کار شد.

- سال ۵۹ ایشان به طور پیاپی سالی دوبار به ایران بازگشته و در فعالیت‌های بالینی و آموزشی در بیمارستانهای گوناگون تهران و شیراز شرکت کرده‌است.


وی در شیراز بیمارستان فوق تخصصی چشم دکتر خدادوست را بنا کرد همچنین با دعوت استاندار اردبیل ساخت بیمارستان چشم پزشکی سرعین را قبول کرده‌است.


مصاحبه با پروفسور خدادوست:

چرا از آمریکا به ایران؟

بله این آمدن به ایران عرق ملی است. عرض کنم بهتون که آمریکا میگه غرب یا شرق ؟

مملکت آب و خاک آدم از همش بهتره و برای هرکسی ، هرکسی در هر مملکت در هر شغل و درهر مقامی به فکر سازندگی باشه هیچ وقت از کشورای دیگر دنیا عقب نخواهد افتاد اخلاق بعضی از هم وطن ها این هست که همیشه دیگرون هستن ، هرکسی باید بپرسه که من چه کار می تونم بکنم.

اگر همه بگن من چیکار میتونم بکنم ، کشور آباد میشه .کشور خوب میشه ،

دزدی درش نیست و کارم برای همه ان شاالله پید اخواهد شد.

او روزیکه من میخواستم برم آمریکا ، که تقاضا کردیم که یه سالی بریم اونجا ، ازم می پرسید کدوم رشته چشم پزشکی؟ من دهنم باز موند. گفتم معنیش چیه! خب چشم پزشکیه. ]نامفهوم[ که الانه چشم پزشکی 12 رشته مختلف داره و یه کسی نمی تونه بیاد بگه من چشم پزشکم . نه ، نیستی. تازه بایستی بری یکیش خوب یاد بگیری، خوبم که یاد گرفتی اگر نتونی خودتو سال به سال بر پیشرفت علم در دنیا وفق بدی ، فارغ التحصیل دو سال پیش امسال دکتر نیست. تو کاغذ هست ولی توی عمل نیست

منبع: http://nlai.ir/Default.aspx?tabid=2420&ctl=Details&mid=13129&ItemID=5855&language=fa-IR

  • شاهی